پس از شکست قیام استبداد ستیزانه ترکمنها به رهبری عثمان آخوند در سال 1304 ترکمن صحرا به یکی از تاریکترینترین دوران خود وارد گردید. اسکان اجباری عشایر ترکمن، بیگاری وسپس مبارزه با آگاهی ملی و شعائر قومی مذهبی در دستور کار عوامل رضاخان در منطقه قرارگرفت. منطقهای که در حکومت نظامی قرار داشته و ورود و خروج افراد به منطقه تنها با اجازه فرمانداری نظامی ممکن بود. در این شرایط رضاخان و عواملش در منطقه برای از بین بردن روحیه مبارزه طلبانه ترکمنها و هضم فرهنگ و منش ترکمن در فرهنگ غالب به پیاده کردن برنامههایی پرداختندکه افکار شوونیستی و پان فارسیستی در آن موج میزد، از جمله این که دست به ایجاد مدارسی به شکل نوین زدندکه هرچند در دراز مدت موجب بالا رفتن سطح دانش و بینش مردم منطقه گردید اما اساساً در جهت تربیت نونهالان ترکمن بر طبق برنامههای حکومت پهلوی و تبدیل آنان به افرادی بیهویت و مستحل شده در قومیت فارس بود تا بدین ترتیب مسئله ترکمنصحرا و تفاوتهای فرهنگی مذهبی و… آن از دیگر نقاط ایران را از ریشه حل نمایند. این مدارس اصولاً به صورت پادگان کودکان اداره میگردید و دانشآموزان بهخاطر کوچکترین خطایی سخت مورد تنبیه قرار گرفته و مجازات میشدند. حرف زدن به زبان ترکمنی بهشدت ممنوع بوده و مجازات سختی داشته است.
در سندی که در شهریور1305 در شهر گرگان (استرآباد) تنظیم شده و از طریق اداره معارف شهر مذکوربه تهران ارسال میشود اهداف اصلی عمّال پهلوی در منطقه به وضوح بیان گردیده است و به مثابه نقشه راه پهلوی برای انقیاد و اضمحلال ترکمن و صحرایش میباشد: «قسمت دیگر در حکم تسخیر روح تراکمه است. ترتیب بسط معارف در صحرا و لزوم تربیت اطفال تراکمه و تبدیل زبان ترکی آنها به پارسی و تغییر دریده خویی و روح غارتگری وحشیت آنان است… آرامش ابدی یموت اگر خواسته باشیم یموتستان نشده و با ترکمنستان خطرناک تازه تشکیل یافته روح یکجهتی پیدا نکند تنها از راه خلع سلاح بدون تغییر روح طغیان تراکمه تعیین نمیشود. وقت آن رسیده است بهوسیله تبدیل زبان ترکی به فارسی و بسط معارف دیگر مجال ندهیم… روش دیرین را تعقیب نمایند… باید از راه تربیت عمومی و اختلاط و امتزاج آنها با طبقات دیگر اهالی ایران اقداماتی نمود… در این صحرای وسیع که تا دیروز جز طایفه مختلفه تراکمه یعنی حیوانات موذیه جانداری بیش نبودند در نتیجه ایجاد مدارس مغزهای باز و کله های هوشمند تربیت خواهد شد… واجب است با بودجه کافی چند باب مدرسه مجانی در کمیشتپه، خواجهنفس، آققلعه، گنبدقابوس و اومچالی و بعد به ضرور در نقاط دیگر تأسیس شود… و یکی از موارد مهم پروگرام مدارس این باشد… هیچ درسی به زبان ترکی تدریس نشود.» در راستای نیل به این اهداف مدارسی در نقاط مختلف ترکمنصحرا دایر میگردد که اکثراً افراد نظامی اداره آن را در دست داشتند (درسالهای 1302، سه باب مدرسه به کمک ارتش در قسمت جعفربای ساخته شد)1 بعدها دارالتربیهها و مدارس شبانهروزی نیز در نقاط مختلف صحرای ترکمن افتتاح گردید. در بین سالهای 1306 تا 1309 (عدهای از ترکمنها بعد از پایان تحصیلات مقدماتی به تهران اعزام شدند تا ادامه تحصیل دهند)2 ودر (سال 1313 دو دبستان دخترانه بهنامهای هما در کمیشتپه و آذر میدخت در گنبد قابوس شروع به فعالیت نمودند)3 ، اما سالها بعد دانشآموزانی که در این مدارس تحصیل نموده و در تهران و دیگر نقاط کشور فارغالتحصیل شده بودند و میبایست بنابر هدف تعیین شده در اضمحلال و استحاله ترکمن قدم بر میداشتند به افرادی روشنفکر و مبارز سیاسی تبدیل شده بودند که علاوه بر پیگیری حقوق پایمال شده ترکمنها خواستار آزادیهای سیاسی و فرهنگی و… در کل ایران بودند. به زودی این افراد خود به مشکلی دیگر برای حکومت پهلوی تبدیل شدند و در نتیجه حکومت مجبور گردید بسیاری از آنان را به زندان افکنده و یا این که به قتل برساند. به عنوان چند نمونه این که در سال 1316 برخی تحرّکات سیاسی دانشجویان در مخالفت با رضاشاه پهلوی پدید آمد که حکومت وقت اقدام به دستگیری عدهای از فعالان آن نمود که در بین آنان اسامی برخی ازدانشجویان ترکمن نیز به چشم میخورد؛ صفر خطیبی***، الیاس مختومی، حاجی حان نور گلدی (اغوزی) و قربان محمد سیوری از جمله این دانشجویان بودند که دو نفر اول پس از مدتی از زندان آزاد گردیدند اما دو نفر بعد پس از تحمل دو سال حبس در زندان به قتل رسیدند . در همین سال (1316) گروه معروف به 53 نفر نیز دستگیر شدند که در بین این گروه نیز نام ترکمنی به نام آناقلیچ بابایی به چشم میخورد که از اولین تحصیلکردههای ترکمن در رشته حقوق به شمار میآید که پس از محاکمه به 5 سال حبس انفرادی محکوم گردید همچنین پیکر بیجان دانشجوی ترکمنی دیگر به نام تورانی در همین سال در یکی از هتلهای تهران پیدا گردید. نیز در دوره پهلوی دوم در پی سوء قصد نافرجام به شاه در بهمن1326 که اختناق شدید و دستگیری گسترده مخالفان را در پی داشت در حدود 20 نفر از فعالان سیاسی ترکمن به ترکمنستان شوروی پناهنده گردیدند که اکثراً از روشنفکران و تحصیلکردههای نخستین ترکمن به شمار میرفتند. صفر خطیبی و صفر انصاری*** از جمله این پناهندگان بودند (که هر دو بعدها از اعضای بلند پایه حزب توده گردیدند).غایب بهلکه معلم مدارس گنبد را نیز میتوان از جمله محصّلان اوّلیّه ترکمن به حساب آورد که او نیز ازجمله پناهندگان به ترکمنستان شوروی میباشد. بهلکه مسئول حزب توده در گنبد بود که پس از شکست افسران تودهای خُراسان در گنبد مجبور به فرار از ایران گردید. از دیگر نخستین دانشآموختگان ترکمن میتوان از عبدالرحیم ندیمی نام بردکه در مدرسه نظام به درجه سروانی رسید و تنها ترکمن گروه شورشی افسران خراسان در شورش آبان 1324 در گنبد کاووس میباشد که پس از شکست شورش جان سالم بدر برده و به ترکمنستان پناهنده گردید. به غیر از این افراد که اکثراً عضو حزب توده بوده و مرام کمونیستی داشتند شخصیتهای دیگری نیز بودندکه به حزب وگروهی وابستگی نداشته و خود با اهداف و آرمانهای ملّی شعله مبارزه علیه حکومت پهلوی را فروزان نگه داشتند از بارزترین این افراد میتوان به دکتر احمد قرهداغلی اشاره نمود که به حق پرچمدار علمی و فرهنگی ترکمن صحرا به شمار می آید. ایشان جزو شش نفری بودند که به عنوان نخستین محصلان اعزامی به خارج عازم ترکیه شده و به عنوان اوّلین پزشک ترکمن به ایران بازگشتند دکتر احمد قرهداغلی بعدها خود دهها نفر ازجوانان دختر و پسر ترکمن رابه کمک سفارت ترکیه به آن کشور اعزام نمود که این افراد در رشد آگاهیهای ملّی در ترکمنصحرا نقش عمدهای بازی کردهاند. دکتر قرهداغلی به سبب این اقدامات در سال1352 بهدست عوامل ساواک دستگیر و بهعنوان زندانی سیاسی به حبس رفت و پس از آزادی نیز به مدت 6 ماه در یزد و مشهد در تبعید بهسر برد.
با نگاهی اجمالی به این شخصیتها و حوزه فعّالیّت آنان به وضوح قابل مشاهده است که بسیاری از آنان جذب حزب توده با مرام اشتراکی شده بودند که البته نباید این امر موجب قضاوتهای یکطرفانه علیه روشنفکران ترکمن گردد کما اینکه این حزب در آن دوران از بزرگترین احزاب سیاسی مخالف حکومت بهشمار میرفت و در نقاط دیگر ایران بهمراتب بسیار قدرتمند تراز ترکمن صحرا بود به عنوان نمونه (در تشیع جنازه سلیمان میرزا اسکندری از رهبران حزب توده در اصفهان بیش از 25000 عزادار شرکت کردند که بزرگترین تظاهرات خیابانی در تاریخ آن شهر بود و در جشن سالگرد مجله رهبر بیش از60000 نسخه از آن به فروش رفت و بدینسان فروش اطلاعات بزرگترین روزنامه کثیرالانتشار کشور را پشت سر گذاشت)4. و نیز در ثانی به غیر از این حزب گروه دیگری در این منطقه فعالیتی نداشته است تا ترکمنها با آنها آشنایی پیدا کرده و جذب آن گروهها شوند بسیاری از روشنفکران و مردم ترکمن نیز بدور از اعتقاد به مرام این حزب تنها از تریبون آن برای فریاد خواستههایشان در جهت آزادی و برابری استفاده می نمودند، ولی جان آخوند* وافی شاگرد رجب آخوند صیادی مشروطهخواه معروف ترکمن از جمله این افراد میباشد که سخنرانیهای سختی در دفاع از آزادی و حقوق ترکمن در کلوب حزب توده در کمیشتپه انجام میداد و یا این که در مجلس شورای مّلی محمّدآخوند جرجانی که 10 دوره نماینده ترکمن صحرا گردیده بود عضوی از فراکسیون ملّی دکتر مصدّق به شمار میرفت به صورتی که پس از کودتای 32 و سرنگونی مصدّق ایشان نتوانست به مجلس راه یابد.
باتوجه به این موارد که به صورت اجمالی بیان گردید بیان این که حکومت پهلوی چه قدر در رسیدن به اهداف اوّلیّهاش در استحاله و اضمحلال ترکمن با ایجاد مدارس نوین موفّق بوده کار چندان مشکلی نخواهد بود. با توجّه به این که پس از چند سال ترکمنصحرا دیگر چندان شاهد رشد تأسیس مدارس از طرف حکومت نبود و بالعکس این ترکمنها بودند که با ارسال عرایض و نامهها خواستار ایجاد مدارس و دانشگاه در منطقه بودند، امّا کسی حاضر به شنیدن فریاد آنان نبود. یکی از تحصیلکردههای جوان ترکمن در آن دوران به نام دکتر منصور گرگانی که نقش بارزی در احقاق حقوق غصب شده ترکمنها داشت در کتابِ اقتصاد گرگان وگنبد دشت، آماری را ارائه می دهد که قابل تأمّل است (طبق آمار دهه 1345 در حوزه شهرستان گنبدکاووس از کلّیّه افراد هفت ساله و بالاتر 3/16 درصد باسواد و بقیّه که 7/83 درصد از جمعیّت را تشکیل میدهند بیسواد و از خواندن و نوشتن محروم بودهاند)
و در آخر این مقاله میتوان گفت که شعله مبارزهای را که عثمان آخوند برافروخت هر چند در ظاهر از طرف رضاشاه سرکوب گردید، اما هرگز خاموش نشد و جوانان تحصیلکرده ترکمن با مبارزه سیاسی و فرهنگی در طول دوران حکومت منحوس پهلویها، آن را همچنان روشن نگه داشتند.
پینوشتها:
1- آموزش و پرورش در عشایر ایران نوشته علی سهرابی.
2- تاریخ فرهنگ و ادب گرگان و استرآباد تألیف اسداله معطوفی.
3- همان.
4_ ایران بین دو انقلاب نوشته یرواند ابراهامیان.
* ولیجان آخوند وافی از شاگردان رجب آخوند بود که پس از وفات ایشان عهده دار امامت جمعه خطابت و قضاوت در منطقه غرب ترکمن صحرا را برعهده گرفت وی چندین بار از طرف ساواک دستگیر و مدتها در بازداشتگاههای مختلف رژیم به سر برد، ایشان درسال 1341 وفات یافتند
**برای اطلاع از ماجرای شورش حزب توده در ترکمن صحرا به شماره های پیشین فصلنامه فراغی مراجعه گردد
*** صفر خطیبی یا همان سرهنگ خطیبی در اسفند 1372 در عشقآباد در گذشت. صفر انصاری که از استادان ادبیات دانشگاه عشقآباد بود بعد از انقلاب به ایران بازگشت و در ایران نابینا گشته و در اوایل دهه هفتاد در کمیشدفه درگذشت.
«در نوشتن این مقاله از تحقیقات آقای نعمتاله آرمیده استفاده گردید که سپاس و منت ویژهای نسبت به محقق یاد شده ابراز میدارم.»
عبدالکریم ارمشی